من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید این حجم آشوب را. شاید این نوشتن مرحم باشد، وقتی که نه سکوت درمان بود، نه فریاد، نه زمان. و نه توانی بود برای مقابله. حقیقتِ این روزهای من به همین اندازه خاکستری‌ست.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

به نام زیبای بی همتا سوسه رود تنها نيست راه کارهای مدیریت نوین بر اساس دانش جهانی زندگی زناشویی ─═हई╬ ورق پاره های قلبم ╬ईह═─ خدمات لوله بازکني شبانه روزي تبلیغات اینستاگرام | ربات اینستاگرام شیراز بازاریاب بهترین خرید محصولات